نان آن سال ها
نویسنده:
هاینریش بل
مترجم:
سیامک گلشیری
امتیاز دهید
✔️ کتاب «نان آن سالها» The Bread of Those Early Years اثر «هاینریش بل» در سال 1954 منتشر شده است. این اثر داستان پسری جوان است که در روزگار پس از جنگ زندگی میکند و اموراتش را با تعمیر ماشین لباسشویی میگذراند. او از شانزدهسالگی بهعنوان کارآموز تنها به شهر آمده و در آرزوی به دست آوردن نانی تازه است. روح و جسم این پسر گرسنه است و رفتارش نشان از دوران سیاه و پر از سختی یک جامعهی ویران شده است. این شخصیت رشتهی سخن را دست میگیرد و خواننده را با خود به فراز و نشیبهای داستان میبرد و او را با رنجی واقعی روبهرو میکند. او گذشته و حال را با هم درمیآمیزد و از کودکی و خاطراتش نزد پدرش میگوید و خواننده را با زوایای مختلف زندگی خودش آشنا میکند. این جوان در میان این نابسامانیهای زندگیاش که ناشی از جنگ و کشتار است دلدادهی دختری میشود و او را برتر از هر نانی میبیند.
«هاینریش بل» در داستان «نان آن سالها» مسائل دوران پس از جنگ را بازگو میکند و تأثیری که قحطی و گرسنگی روی یک مرد جوان میگذارد را به تصویر میکشد. او روزگار تلخ و تیرهی پس از جنگ را که زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد را در داستانی خواندنی و پرکشش بیان و خوانندهی امروزی را با مصائب قرن بیستم اروپا شریک میکند.
بیشتر
«هاینریش بل» در داستان «نان آن سالها» مسائل دوران پس از جنگ را بازگو میکند و تأثیری که قحطی و گرسنگی روی یک مرد جوان میگذارد را به تصویر میکشد. او روزگار تلخ و تیرهی پس از جنگ را که زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد را در داستانی خواندنی و پرکشش بیان و خوانندهی امروزی را با مصائب قرن بیستم اروپا شریک میکند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نان آن سال ها
خط اصلی داستان به راحتی می توانست در قالب داستانی کوتاه بیان شود. ولی نویسنده با وارد کردن درگیری های ذهنی متعدد راوی - که در اغلب موارد تاثیری در پیشبرد داستان ندارند- حجم داستان را افزایش داده است. پایان بندی داستان نیز مشخص نمی شود.
پی نوشت: محوریت داستان بر موضوع نان می چرخد.فندریچ ، تعمیر کار ماشین لباسشویی است. وی در سال های قحطی ناشی از جریان جنگ است در یک ملاقات با « هدویگ» دختر مولر ، در می یابد که عشق برتر ار هر چیز دیگری در این دنیا است.
معرفی
سیامک گلشیری در بیست و دوم مرداد ماه 1347 در یک خانوادة فرهنگی در اصفهان متولد شد . دوران کودکی را در اصفهان سپری کرد و سپس در شش سالگی به همراه خانواده، به سبب تغییر شغل پدر، به تهران مهاجرت کرد. بعد از انقلاب، در 1359، بار دیگر به اصفهان بازگشت. در اواخر دوران دبیرستان به فعالیت های نمایشی روی آورد و چندین نمایشنامه را روی صحنه برد. با پایان این دوران تحصیلی، این فعالیت ها هم قطع شد. پس از آن به خدمت سربازی اعزام شد و از آنجا که تنها پسر خانواده بود، از رفتن به جبهه معاف شد. او در این دوران به فراگرفتن زبان آلمانی روی آورد. پس از پایان این دوران، در سال 1369، تحصیلات خود را در رشتة زبان آلمانی آغاز کرد. در این دوران به تدریج نه تنها به ادبیات آلمان، که به ادبیات تمامی جهان علاقه مند شد و در کنار خواندن آثار نویسندگان آلمانی، به مطالعة آثار مشهور ادبیات جهان نیز پرداخت. در سال 1375 ، پس از نوشتن رساله ای با عنوان داستان کوتاه در آلمان، پس از جنگ جهانی دوم، موفق به گرفتن درجة فوق لیسانس زبان و ادبیات آلمانی شد. گلشیری فعالیت ادبی اش را از سال 1370 آغاز کرد. اولین داستان کوتاه او به نام «یک شب، دیروقت» در 1373، در مجلة آدینه به چاپ رسید و پس از آن داستان های زیادی در مجلات مختلف ادبی، نظیر آدینه، گردون، دوران، کارنامه، زنده رود، زنان، کلک و چندین و چند مقاله در روزنامه های مختلف به چاپ رساند و سرانجام در 1377 اولین مجموعه داستانش با عنوان از عشق و مرگ منتشر شد. بیشتر داستانهای گلشیری در ایران معاصر و به ویژه تهران معاصر اتفاق می افتند و با نگاه کاملا رئالیستی به انسان معاصر و رابطه اش با جامعة معاصر می پردازند. از مشخصات داستانهای او می توان به صحنه های متعدد و نثر کاملا بی طرفانه و خالی از صفت و قید و نیز دیالوگهای بسیار اشاره کرد. گلشیری تا کنون دو بار موفق به دریافت جایزه و بیش از ده بار کاندیدای جوایز مختلف ادبی بوده است.
اودر سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آنها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی پرداخت. در این زمان برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار میکرد. در سال ۱۹۵۰ به عنوان مسئول سرشماری آپارتمانها و ساختمانها در اداره آمار مشغول به کار شد.
در سال ۱۹۴۷ اولین داستانهای خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید. و در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب یادداشتهای روزانه ایرلند را به چاپ برساند.
در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او همچنین تا سال ۱۹۷۴ ریاست انجمن بینالمللی قلم را پذیرفت. او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کند.
هاینریش بل خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۷۶، اعلام کرد. او در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.